چلاق

دل نوشته های یک چلاق

چلاق

دل نوشته های یک چلاق

اینجا غار تنهایی یک آدمی ست تنها که از جامعه ی بخاطر شرایط جسمی ش طرد شده و کم کم از همه چیز ناامید شده، اما میخواد و سعی می‌کند دوباره بساز این امید را و از زندگی ش شاد و عالی و موفق باشد.
‎لطف اگر اینجا گذرتان افتاد و خواننده این وبلاگ شدید بدون قضاوت کردن خواننده باشد چون شما در شهر و دیاری و محیط ی که زندگی کردم، زندگی نکردید و مشکلات که با آن روبروی شده ام روبرو نشدید! عمل های جراحی که کردم و بیمارستان که بستری شده ام و درد کشیده ام و زجرها بسیار، شما که با کفش های من که نپوشید و با آن ها راه نرفتید و توی زندگی تان تحقیر و توهین نشنیده اید و کسی به شما نگفته " تیمور لنگ" و یا " میمون چی توز" بهرحال پس لطفا قضاوت نکنید!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
  • ۰
  • ۰
یعنی من کمال گرای درون م فعال که نمیتونم هرکاری رو انجام بخاطر اینکه باید اون کار حتما، حتما عالی بشه تا بتونم انجام ش بدهم ؟ یا من اشتباه فکر میکنم ... ولی خب باید همه چیز عالی باشه تا بتونم انجام ش بدهم همین و بس
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

گراز آمپول زن

آمپول زده ام جاش درد میکنه بدجوری لعنتی ... عین گراز آمپول زد
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

حال ندارم

رفتیم با باباخان آمپول b6 ۱۰۰ رو زدم، همه به آزمایش فردا فکر میکنم نتیجه چی میشه یه بار میگم من سرطان گرفتم و توی عالم خیال همون روز رفتم دانشگاه انصراف داده ام و بعدش رفتم شرکت استعفا داده ام و هیچ کاری نمیکنم تا بمیرم! یه فکر و خیال دیگه ایدز دارم! نمیدونم چرا؟ بهرحال اصلا تحمل درد و رنجج دیگه ی رو ندارم
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰
با حبیب کاف حرف زدم در مورد مشکلات این مدت میگه این بحران دهه های زندگی باید صبر کنی تا بگذرد، اوووف نابود شدم همه ش توی همه زمینه ها هیچ کاری نمیتونم بکنم
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

بیمارستان

این بیمارستان امین اومدم خیلی تغییر کرده! هیچ خانم دکتر کلی آزمایش نوشت برام آمپول تقویتی نوشت و گفت مشکوک به چی هست چون بیمارستان امین مال علوم پزشکی اول یه دستیار پزشک و چند دانشجو پزشکی معاینه ام کردند و بعد بردنم پیش خانم دکتر اصطلاح خارجکی بود ازش پرسیدم گفت مشکوک به بیماری کلیوی و قلبی هستی، فشارمو گرفتم ۱۰ روی ۷ بود هیچی دیگه صبح فردا برم آزمایش بدهم ببینم چی میگه

  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰
نمیدونم چرا زنگ زده ام به باباخان و گفتم که نوبت گرفته یا نه ؟ لعنت به من
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

معده درد

صبح که داشتم از خونه میزدم بیرون باباخان گفت برای معده ات وقت میگیرم وسط روز بهت زنگ میزنم که بیایی! بهش می گم بعید میدونم بتونم بیام از شرکت بیرون! میگه یعنی چی باید بیایی؟ هیچی نگفتم رفتم توی اتاقم، از در اتاق که داشتم میزدم بیرون بهش گفتم نمیخواد نوبت بگیره؟ من الان مدت هاست درد پام زیاد شده اما هیچی نیست برای هیچکس! بی فایده است.
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

درد دارم

حالشو ندارم برم شرکت کاشکی می‌شود پیچوند و موندن توی رختخواب پام خیلی درد میکنه
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

بیدار نَشمِ

حدودا ۶۰ روز دیگه تولد ۳۰ سالگی مِ، وقتی پشت سرمو نگاه میکنم بجز درد، غم و غصه هیچی چیزی دیگه نیست... یه سری ناموفیقت یه سری درد، یه سری باخت، یه سری خنده های بدتر گریه، بغض های که هیچ وقت تبدیل به هیچ نشد و فرو رفت... یه روز یه لحظه نیست توی این سال‌های پشت سر که بدون هیچ دغدغه باشه و بگم دلم میخواد از این به بعد این جوری باشه... و همه ی این ها باعث شده که دلم میخواد نگذره امشب که میخوابم بیدار نَشمِ و همه ی این درد کشیدن ها باختن ها و دلسردی ها بگذرد
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

اووووف

نمیدونم چرا ولی در یک اقدام احمقانه یه کانال تلگرامی زده ام ... دلیل شو هم خودم نمیدونم ولی احساس میکنم نوشتن توی تلگرام برام راحت تر ... ولی امیدوارم حذف ش نکنم اول سال 97 یه کانال زده تا 3-4 ماهی بود کلی نوشته بود یه شب که حال خوب نبود عصبی شده ام و زده ام همه شو حذف کرده ام لعنت به من و این درد پای مزخرف 

  • تیمور لنگ چلاق