خوشبختانه تا حالا زنگ نزده! استراحت کنم بعدش پاشم بشینم پای لب تاپ کمی برنامه نویسی کار کنم
خوشبختانه تا حالا زنگ نزده! استراحت کنم بعدش پاشم بشینم پای لب تاپ کمی برنامه نویسی کار کنم
از شرکت زدم بیرون اون یکی برنامه نویس زنگ زده میگه یه کار فورس کی میرسی خونه تا کار انجام بدی؟
اینکه یه آدم این قدر تنها باشه و متنفر از خونه باشه که فقط بخواد سرکار باشه این دلسوزی نیست این تنفر از خودش، این فرار کردن از خودش ... همین و بس
هنوز نرفتم خونه همهی بچه ها رفتند فقط من موندم و خانم الی آ بازرگانی و یکی از خانم فرانک ر پشتیبانی و خانم شکیلا میم برنامه نویس... و شدیدا خسته و کوفته ام و پر از درد
میخوام برم خونمون تایم کاری م تموم شده مدیرعامل پیام داده من تهرانم ساعت ۶ عصر میرسم تو نباید بری من برسم شرکت تهران تا چک کنم کاری امروز ت تو
غذایی که مامان خانم گذاشت برام رو رفتم گرم کنم بخورم نتونستم همونجوری گذاشتم داخل یخچال گشنمه اما هیچی دلم نمیخواد بخورم
هیچ خانم زهرا عین همون کاری رو که مدیرعامل داشت رو گفت هیچی میگند فردا یه جلسه مهم دارند با چند شرکت دیگه هیچ باید یکسری اطلاعات فیک بذارم روی یکی از پنل های تست برای جلسه فردا !!! نمیشه پنل های دیگه را مال شرکت های دیگه رو داد حالا باید یک تست درست کنیم با اطلاعات فیک
رسیدم شرکت خانم زهرا عین به خانم منشی گفته من رسیدم شرکت برم پیش ش، من دقیقا نمیدونم اینجا توی شرکت باید برای چند نفر کار کنم
اینقدر شلوغ که حالا حالا نوبت ما نمیشه بهشون میگم زود باشید عین خیال شون نیست
بفهم نفهم در مورد بعضی از موضوعات نباید با کسی حرف بزنی