چلاق

دل نوشته های یک چلاق

چلاق

دل نوشته های یک چلاق

اینجا غار تنهایی یک آدمی ست تنها که از جامعه ی بخاطر شرایط جسمی ش طرد شده و کم کم از همه چیز ناامید شده، اما میخواد و سعی می‌کند دوباره بساز این امید را و از زندگی ش شاد و عالی و موفق باشد.
‎لطف اگر اینجا گذرتان افتاد و خواننده این وبلاگ شدید بدون قضاوت کردن خواننده باشد چون شما در شهر و دیاری و محیط ی که زندگی کردم، زندگی نکردید و مشکلات که با آن روبروی شده ام روبرو نشدید! عمل های جراحی که کردم و بیمارستان که بستری شده ام و درد کشیده ام و زجرها بسیار، شما که با کفش های من که نپوشید و با آن ها راه نرفتید و توی زندگی تان تحقیر و توهین نشنیده اید و کسی به شما نگفته " تیمور لنگ" و یا " میمون چی توز" بهرحال پس لطفا قضاوت نکنید!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۴۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گوه توش

رسیدم خونه مامان خانم طبق معمول سرش توی قرآن خوندن بود باباخان هم سرگرم حساب و کتاب خودش بود سلام کردم هیچ کدوم تحویل نگرفتند چرا چون ظهر میخواستم برم بیرون بهشون نگفتم کجا میخوام برم و برای چی؟ یعنی ۳۰ سالمه ۳۰ سال
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

تا سی گونه

راننده تاپ سی راننده یه سمند زرد تاکسی از آن آقاهای سیبلیو تاکسی که میگند کار کار خودشونو یارو از توی. لاین سبقت نرفت کنار گفت اینو مربی آموزش ش بهش گفته رفتی توی لاین سبقت دیگه راه نداده
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

باید رفت

بالاخره زدم بیرون باید هرجوری شد با مصطفی نون قطع ارتباط کنم اصلا خیلی بد رفتتر میکنه
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

دلهره

هیچی بابا خان زنگ زد گفت کجایی بهش گفتم بیرونم گفت بیا خونه تلویزیون خراب شده مامان خانم یه جوری خاموش ش کرده روش نمیشه... شدیدا دلهره گرفتم چون بابا خان میخواد تلویزیون ببینه مخصوصا ۲۰:۳۰ و خبر ساعت ۹ شب رو...هیچ این وسط مصطفی نون هم دست گرفته سوژه برای خنده که چرا اینقدر بچه ننه هستی نگران مامان ش هست!؟!
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

خوابگاه

اومدیم یه خوابگاه دانشجویی بعد چای درست کرد چای مال صبح توی فلکس بود دو تا تی بگ انداخت روی چاهای صبح شون آب جوش ریخت روشون
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

همینه

وقتی ۲۹ سالته و از خونه نزدی بیرون همینه
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

بی خیال من شید

۲۹ سالمه می‌خوام از خونه برم بیرون باید برای توضیح بدهم که چرا میخوام برم بیرون ؟ با کی ؟ برای چی ؟ کی برمی‌گردم! ولم کنید بی خیال من شید
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

فن بیان ضعیف

داشتم یه موضوعی رو برای یه کسی توی شرکت توضیح میدادم بهم گفت خیلی بد توضیح میدی ... بله اینقدر فن بیان و طرز حرف زدن مزخرف و آشغال هست 

  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

گوه

دل و دماغ ندارم، معده ام از گرسنگی میسوزه ام دلم هیچی نمیخواد، نمیدونم چرا؟ گوه توی این زندگی م
  • تیمور لنگ چلاق
  • ۰
  • ۰

اعصاب خراب

داداش محسن زنگ زد حرف زد در مورد وضعیت معده خراب من توی یه جمله اش گفت مامان خانم بیمارستان امین من نمیدونم چی شد حالم بد شد سر درد گرفتم رفتم یه نوشابه گرفتم سردی و یخی یه دفعه بدنم بره! یعنی صبحونه هم نخورده ام
  • تیمور لنگ چلاق