چلاق

دل نوشته های یک چلاق

چلاق

دل نوشته های یک چلاق

اینجا غار تنهایی یک آدمی ست تنها که از جامعه ی بخاطر شرایط جسمی ش طرد شده و کم کم از همه چیز ناامید شده، اما میخواد و سعی می‌کند دوباره بساز این امید را و از زندگی ش شاد و عالی و موفق باشد.
‎لطف اگر اینجا گذرتان افتاد و خواننده این وبلاگ شدید بدون قضاوت کردن خواننده باشد چون شما در شهر و دیاری و محیط ی که زندگی کردم، زندگی نکردید و مشکلات که با آن روبروی شده ام روبرو نشدید! عمل های جراحی که کردم و بیمارستان که بستری شده ام و درد کشیده ام و زجرها بسیار، شما که با کفش های من که نپوشید و با آن ها راه نرفتید و توی زندگی تان تحقیر و توهین نشنیده اید و کسی به شما نگفته " تیمور لنگ" و یا " میمون چی توز" بهرحال پس لطفا قضاوت نکنید!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

معده درد

صبح که داشتم از خونه میزدم بیرون باباخان گفت برای معده ات وقت میگیرم وسط روز بهت زنگ میزنم که بیایی! بهش می گم بعید میدونم بتونم بیام از شرکت بیرون! میگه یعنی چی باید بیایی؟ هیچی نگفتم رفتم توی اتاقم، از در اتاق که داشتم میزدم بیرون بهش گفتم نمیخواد نوبت بگیره؟ من الان مدت هاست درد پام زیاد شده اما هیچی نیست برای هیچکس! بی فایده است.
  • ۹۷/۱۱/۰۶
  • تیمور لنگ چلاق

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی